پدیدآورعلامه آیتاللَه سید محمدحسین حسینی طهرانی
گروه قرآن و حدیث و دعا
توضیحات
در این مقاله که برگرفته از دستنوشته های علامه طهرانی رضوان الله علیه می باشد؛ به تبیین معنای دقیق مالک و مَلک از دو جهت لغوی و اصطلاحی پرداخته شده است. علامه طهرانی بر اساس آیات قرآن و نحوه استفاده این دو کلمه در لسان قرآن کریم عبارت مَلک یوم الدین را راجح بر مالک یوم الدین می دانند. همچنین در این مقاله به نظرات مفسرینی مانند علامه طباطبائی، زمخشری و ... نیز اشاره شده است.
هو العلیم
بحث در مَالِك يوم الدِّين و مَلِك يوم الدّين
برگرفته از دست نوشتههای حضرت علامه حاج سیدمحمدحسین حسینی طهرانی
مِلْک بمعنای استیلاء و قدرت و اذن در تصرّف در أموال است و صاحب آن را به صیغه فاعل: یعنی مَالِک گویند؛ و مُلْک بمعنای استیلاء و قدرت و اذن در تصرّف نفوس است و صاحب آن را به صیغه فَعِلْ که صفت مشبّهه است: مَلِک گویند.
و البته هر دو از آنها مشتقّ از مبدء واحد و از أصل واحد مشترکی هستند؛ و آن مطلق تصرّف و استیلاء و قدرت بر چیزی است؛ و آن مبدء اشتقاق عبارت است از: مَلَک ـ مَلْکاً و مُلْکاً و مِلْکاً و مَلَکةً و مَمْلَکةً و مَمْلِکةً و مَمْلُکةً الشئ أی احتواه قادراً علی التصّرف و الاستبداد به.
غایةالأمر این مبدء مشتقّ اگر بر روی موّاد خارجیه واقع شود و بر آنها تعلّق گیرد بمعنای مِلکیت و استبداد در تصرّف آنها، و اگر بر نفوس تعلّق گیرد بمعنی مُلکیت و استیلاء بر آنها در أمر و نهی و فرمان است یقال: مَلَک القوم ای استولی علیهم؛ و مَلَک نفسَه أی قدر علی حَبْسها و در صورت أوّل صاحب آن را مَالِک و در صورت دوّم صاحب آن را مَلِک گویند؛ پس اختلاف معنای مالِک و مَلِک ناشی از قرینه خارجیه و آن تعهّد استعمال و وضع تعیینی و یا تعینی بر تعلّق این معنا بر خارج و بر موضوع است.
و بر همین اساس میبینیم که مالک را اضافه به اشیاء خارجیه میکنند و میگویند: مالک الدّار و مالک الدَّابَّة و مالک العِقار و مَلِک را اضافه به نفوس و اقوام میکنند و میگویند: مَلِک القوَم و مَلِک العَرَب و مَلِک الیمانیین و میگویند مَلِک فلان عصر و فلان زمان؛ و نمیگویند: مَالِک فلان عصر. و علیهذا در مالک یوم الدِّین أنسب آن است که مَلِک گفته شود؛ چون به یوم نسبت داده میشود و نسبت مالِک به یوم مستحسن نیست بخلاف نسبت مَلِک به یوم؛ میگویند حاکم و سلطان و ءآمر آن روز؛ و نمیگویند: مالِک آن روز.
استاد ما حضرت آیة اللَه علاّمة طباطبائی رحمة اللَه علیه فرمودهاند: و قد ذکر لکلٍّ من القرآئتین مَلِک و مَالِک وجوهٌ من التّأیید، غیر أنّ المعنیین من السَّلطنة ثابتان فی حقّه تعالی؛ و الذّی تعرفه اللُّغة و العرف انّ المُلْک بضمّ المیم هو المنسوب إلی الزّمان یقال: مَلِک العصر الفلانی، و لا یقال: مالِک العصر الفلانی إلاّ بعنایة بعیدة؛ و قد قال تعالی: مَلِك يوم الدّين فنسبه إلی الیوم و قال ایضاً: ﴿لِمَنِ المُلك اليومَ لله الواحد القهار﴾ (غافر آیه ١٦)1
و زمخشری گفته است: و مَلِک هو الاختیار؛ لأنّه قراءة أهل الحرمین و لقوله: لمن الملك الیوم؛ و لقوله: مَلِک الناس؛ و لأن المُلک یعمّ و الملِک یخصّ.2
در مجمع البیان گوید: المَلِک القادر الواسع للقدرى الذّی له السّیاسى و التّدبیر و المَالِک القادر علی التّصرف فی ماله؛ و له أن یتصرّف فیه علی وجهٍ لیس لأحدٍ منعه منه.3
و نیز گفته است: قَرَء عاصم و الکسائی و خلف و یعقوب الحضرمی مالک بالألف و الباقون مَلِک بغیر ألف4 و علیهذا قرائت مَلِک نیز أشهر است زیرا از قرّآء سبعى فقط ٢ نفر مالِک خواندهاند: عاصم و کسائی و پنج نفر دیگر همگی مَلِک خواندهاند.
و در تفسیر صافی فرموده است: و قُرِئَ مَلِک یوم الدِّین روی العیاشی أنَّه قرأه الصَّادق علیه السّلام ما لا یحصی.5
باری از آنچه مجموعاً ذکر شد بدست میآید که قرائت مَلِک یوم الدِّین أحسن است و بهتر آنستکه بدین وجه قرائت شود. و امّا آنچه در مجمع البیان از أبوعلی فارسی شاهد برای تقویت مالک آورده است که: یشهد لقراءى مالک من التنزیل قوله تعالی: و الأمر یومئذ لله، لأن قولک: الأمر له و هو مالک الأمر بمعنی. ألا تری أنّ لام الجرّ معناها المِلک و الاستحقاق؛ و کذلک قوله تعالی: ﴿يوم لا تملك نفس لنفس شيئاً يقوي ذلك﴾.6 تمام نیست و این استشهاد مخدوش است.
زیرا لام الجرّ در لِلّهِ افاده اختصاص میدهد و امّا آن اختصاص به چه کیفیت است؟ آیا بنحوه مِلکی و یا مُلکی؟ این در لام جرّ نیست. مضافاً بآنکه مِلکیتِ بر نفس، همان مُلکیت است و از استعمال مادّه مَ لَ ک که گفته شد مبدء اشتقاق و فعل است خصوصیت مِلکیت بدست نمیآید؛ بلکه این مادّه أعمّ است و چون بر نفس واقع شده است مراد از آن همان مُلکیت است پس از جمله ﴿يوم لا تملك نفسٌ لنفس شيئاً﴾ استفاده مَلِکیت میشود نه مالکیت؛ و این استشهاد نفعی بحال ابوعلی فارسی ندارد.
مضافاً به آنکه از سه ناحیه در قرآن کریم میتوانیم استدلال بر أقربیت مَلِک یوم الدِّین بنمائیم: اوّل از گفتار خداوند: ﴿لمن المُلْك اليوم لله الواحد القهّار﴾ که در اینجا مُلک که به یوم نسبت داده شده است، از آن خداست و عیناً بمثابه ﴿مَلِك يوم الدِّين﴾ است؛ زیرا ألف و لام الیوْم بمعنای عهد و راجع به روز قیامت است چون قبلاً میفرماید:﴿يومَ هُم بَرِزونَ لا يخفي علي اللَه مِنهم شَيءُ﴾ (آیه ١٦، از سورة ٤٠: غافر)
دوّم در قرآن کریم فقطّ و فقطّ یکجا خداوند را با صیغه مَالِک بیان کرده است: ﴿قُلِ اللَهمَ مَلِك المُلك تؤتِي المُلك مَن تَشاء﴾ (آیه ٢٦، از سورة (٢) آل عمران) و در اینجا مالک بمعنای مَلِک است چون به مُلک نسبت داده شده است و در حقیقت مالک المُلک همان قدرت و سیطره بر حکومت و أمر و فرمان است؛ و بمعنای مَلِک میباشد؛ و در بقیه جاهای قرآن همگی مَلِک آمده است مانند:﴿فَتَعلَي اللَه المَلِك الحَقُ﴾ (آیه ١١٤ از سورة ٢٠: طه، و آیه ١١٦ از سورة ٢٣: مؤمنون)
و مانند: ﴿هُوَ اللَه الذِي لَا إلَه إلّا هُوَ المَلِك القُدُّوسُ﴾ (آیه ٢٣ از سورة ٥٩: حشر) و مانند:﴿المَلِك القَدُّوسُ العَزِيزِ الحَكيم﴾ (آیه ١ از سورة ٦٢: جمعه) و مانند:﴿مَلِك النَاسِ﴾ (آیه ٢ از سوره ١١٤: ناس)
سوّم آنکه در قرآن کریم، همیشه نسبت مُلْک به خداوند داده شده است نه نسبت مِلْک مانند: ﴿ألم تَعلَم أنَّ اللَه لَهُ مُلك السَّمواتِ وَالأرضِ﴾ (آیه ١٠٧ از سورة ٢: بقره، و آیه ٤٠از سورة ٥: مائده.) و مانند:﴿وَللهِ مُلك السَّمواتِ وَالأرضِ﴾ (آیه ١٨٩ از سورة ٣: آل عمران؛ و ٧ آیه دیگر) و مانند ﴿تَبرَك الذي بِيده المُلك﴾ (آیه ١، از سورة٦٧: مُلْك)
و در هیچ جای قرآن دیده نمیشود که نسبت مِلک بخداوند داده شده باشد؛ و علّتش آنستکه همانطور که زمخشری گفته است: المُلک یعُمُّ و المِلک یخُصُّ.
و از مجموع آنچه ذکر شد استفاده میشود که ﴿مَلِك يوم الدِّين﴾ متعین است و لیکن چون از طرفی دو نفر از قرّآءسبعه مشهوره مَالِک قرائت کردهاند؛ و از طرف دیگر در روایت حلبی از حضرت صادق علیه السّلام وارد است که: إنَّه کان یقرء مالک یوم الدین1. و از داود بن فرقد روایت است که گفت: سمعت أباعبداللَه علیه السّلام یقرء مالا اُحصی: مَالِک یوم الدِّین باید گفت: قرائت مالک نیز صحیح است؛ خصوصاً پس از آنکه قرائت قرّآءسبعه مشهوره را متواتر میدانند یعنی تواتر آنها را از رسول اللَه گفتهاند و علیهذا نتیجه چنین میشود که هر دو قرائت صحیح و مُجزی است و لیکن قرائت مَلِک أحسن و أعمّ و أشمل وانسب است و اللَه العالم.